چمدانی که بی تو بر می گشت
چمدانی که بی تو بر می گشت

چمدانی که بی تو بر می گشت

شعرگریستن

جهنم با آیفون تصویری

 

#جهنم با آیفون تصویری

 

قسم به حرمت این دست های آغوشی

به گوشواره ی آغشته گشته با گوشی

سکوت ما دونفر...عشق یا فراموشی؟

ستون پنجم هر ادعاست،خاموشی

به سال های پر از اضطراب می خندم

 

درست قبل رسیدن گرفته شد جایم

میان این همه آدم هنوز تنهایم

کجا روم؟ که به جایی نمی رود پایم

از آستانه ی صبرم گذشته غم هایم

به زندگی سراسر عذاب می خندم

 

تمام سال مرا توی خواب می بوسی

و بعد آنور میزی و... رولت روسی

دوباره مثل همان سالهای کابوسی

مرا نمی کشی... اما همیشه مایوسی

نشسته ام و به تعبیر خواب می خندم

 

زمان گذشته ولی در گذشته ها ماندم

به جای دیدن آینده سارتر می خواندم

درون جعبه ی دربسته بغض ترکاندم

خودِ مرا وسط هر تهوع ترساندم

به جبر جاذب این منجلاب می خندم

 

خدای تشنه ی ما بود و ازدحام دروغ

مسیر مبهم راهِ رهاشدن از یوغ

خبر رسیده ناپلئون فرار...لطفا بوووق

{نجات بخش کجا رفته؟ راست گفته فروغ؟}

به معنی غلط انقلاب می خندم

 

کسی نوشته که دنیا به جز تباهی نیست

ودل به معجزه خوش کن که سرپناهی نیست

نترس...بعد همین چاله ها که چاهی نیست

میان مقصد و مبدا همیشه راهی نیست

به هرچه گفته شده در کتاب می خندم

 

*ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

که رنج خاطرم از جور دور گردون است*

اگرچه آخر شعر از حریم بیرون است

ببخش...شاعر این شعر سخت مجنون است

به این مسمط مادر خراب می خندم

 

علی اسماعیلی

 

*حضرت حافظ

 

Insta :ali.esmaeili26

 

@khaous

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.