چمدانی که بی تو بر می گشت
چمدانی که بی تو بر می گشت

چمدانی که بی تو بر می گشت

شعرگریستن

سایه دزد

سقوط عاقبت ماست چون که بی بالیم

امید بسته به هیچیم و باز خوشحالیم

که خالی از خود و تا خرخره کتک خورده

به روزهای خوشِ در گذشته می بالیم

به قصد چیدن رویا خمیده ایم اما

همان که اول سالیم، آخر سالیم

لبالب از  زدن هرزه حرف ها هستیم

به وقت آمدن حادثه ولی لالیم

به کاهدان زده ایم و به کاه مشغولیم

میان این همه ما قال گیر من قالیم

سیاهزردِ نشسته کنار تلوزیون

شروع قسمت بعد کدام سریالیم

نه زنده ایم و نه مرده میان هیچ و همه

فلک زده وسط خاطرات سیالیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.